گرگ بیابون

جوون مرد و بلند بالا توی کوه و توی صحرا
چنون نی می‌زنه غمناک می‌خونه
که کُهسار از غمش سردر گریبونه
میگن گرگ بیابونه، میگن گرگ بیابونه
میگن گرگه، میگن گرگ

جوون مرد و بلند بالا توی کوه و توی صحرا
چنون نی می‌زنه غمناک می‌خونه
که کُهسار از غمش سردر گریبونه
که کُهسار از غمش سردر گریبونه

میگن گرگ بیابونه، میگن گرگ بیابونه
ولی هیچکی نمی‌دونه که اون از عشق نالونه
دل و جونش تو ایرونه، دل و جونش تو ایرونه

میگن گرگه
میگن فریاد خشم اون دل کوه رو می‌لرزونه

میگن گرگه
تو دستش نی می‌شه خنجر یکی دشمن نمی‌مونه

میگن گرگه
مثال رستم دستون میاد از جنگلها بیرون

میگن گرگه
به زیر پای اسب اون می‌شه کاخ ستم ویرون
می‌شه کاخ ستم ویرون

میگن گرگ بیابونه، میگن گرگ بیابونه
میگن گرگه، میگن گرگ،

جوون مرد و بلند بالا توی کوه و توی صحرا
چنون نی می‌زنه غمناک می‌خونه
که کُهسار از غمش سردر گریبونه
که کُهسار از غمش سردر گریبونه

میگن گرگ بیابونه، میگن گرگ بیابونه
ولی هیچکی نمی‌دونه که اون از عشق نالونه
دل و جونش تو ایرونه دل و جونش تو ایرونه

میگن گرگ،
تنی تنها تنی زخمی دلش یکجا نمی‌مونه

میگن گرگه
سراپا خشم بی‌پایون براش دنیا یه زندونه

میگن گرگه
همه جون رو چنون آرش به تیری در کمون داره

میگن گرگه
نداره لحظه‌ای آروم به پیکر تا که جون داره
به رگها تا که خون داره

میگن گرگ بیابونه، میگن گرگ بیابونه
میگن گرگه، میگن گرگه

داد از این دل

تو زلفونت بود تار ربابم
چه می‌خواهی از این حال خرابم
تو که با مو سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی به خوابم
چرا هر نیمه شو آیی به خوابم

فلک در قصد آزارم چرایی
گلم گر نیستی خارم چرایی
تو که باری ز دوشم بر نداری
میون بار سربارم چرایی

تو که نوشم نه‌ای نیشم چرایی
تو که یارم نه‌ای پیشم چرایی
تو که مرحم نه‌ای زخم دلم را
نمک پاش دل ریشم چرایی
نمک پاش دل ریشم چرایی

خدایا داد از این دل داد از این دل
که یکدم مو نگشتم شاد از این دل

چو فردا دادخواهان داد خواهند
بگویم صد هزارون داد از این دل
چو فردا دادخواهان داد خواهند
بگویم صد هزارون داد از این دل

دلم دور است و احوالش ندونم
کسی خواهد که پیغامش رسونم
خداوندا ز مرگم مهلتی ده
که دیداری به دیدارش رسونم
خداوندا ز مرگم مهلتی ده
که دیداری به دیدارش رسونم

اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم حبیبی یا طبیبی
از این هردو یکی بودی چه بودی
به بالینم حبیبی یا طبیبی
از این هردو یکی بودی چه بودی

ندونم لخت و عریونم که کرده
کدوم جلاد بی‌جونم که کرده
بده خنجر که تا سینه کنم چاک
ببینم عشق تو با مو چه کرده
بده خنجر که تا سینه کنم چاک
ببینم عشق تو با مو چه کرده

پرنده مهاجر

ای پرنده مهاجر ای پر از شهوت رفتن
فاصله قد یه دنیاست بین دنیای تو با من
تو رفیق شاپرکها من تو فکر گله‌مونم
تو پی عطر گل سرخ من حریص بوی نونم
دنیای تو بی‌نهایت همه جاش مهمونی نور
دنیای من یه کف دست روی سقف سرد یک گور

من دارم تو آدمکها می‌میرم تو برام از پریها قصه می‌گی
من توی پیله وحشت می‌پوسم برام از خنده چرا قصه می‌گی

کوچه پس کوچه خاکی در و دیوار شکسته
آدمهای روستایی با پاهای پینه بسته
پیش تو یه عکس تازه است واسه آلبوم قدیمی
یا شنیدن یه قصه است از یه عاشق قدیمی
برای من زندگی اینه پر وسوسه پر غم
یا مثل نفس کشیدن پر لذت دمادم

ای پرنده مهاجر ای همه شوق پریدن
خستگی یه کوله باره روی رخوت تن من
مثل یک پلنگ زخمی پر وحشت نگاهم
می‌میرم اما هنوزم دنبال یه جون پناهم
نباید مثل یه سایه زیر پاها زنده باشیم
مثل چتر خورشید باید روی برج دنیا واشیم

یاس پرپر

لالا لالا لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه‌هایی
تو ای سرباز و ای فرزند بهتر
تو ای سرباز و ای فرزند بهتر
جدا از بستر و آغوش مادر
به غسلت می‌برم با دیده تر
به غسلت می‌برم با دیده تر
به تو پوشم کفن از یاس پرپر

لالایی لالایی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه‌هایی

به اون گوری که شد گهواره تو
به اون گوری که شد گهواره تو
برای پیکر صد پاره تو
می‌خونم من اگه بسته ز بیداد
گلوی مادر بیچاره تو
شد از خون تو خاک جبهه رنگین
در اون ظلمت سرای سرد و غمگین
بخواب ایران ز تو بر جا می‌مونه
عزیزم آخرین خواب تو شیرین

لالایی لالایی آی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه‌هایی

به اون گوری که شد گهواره تو
به اون گوری که شد گهواره تو
برای پیکر صد پاره تو
می‌خونم من اگه بسته زبیداد
گلوی مادر بیچاره تو
شد از خون تو خاک جبهه رنگین
در اون ظلمت سرای سرد و غمگین
بخواب ایران ز تو بر جا می‌مونه
عزیزم آخرین خواب تو شیرین

لالایی لالایی آی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه‌هایی

لالایی لالایی آی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه‌هایی

جنگل جاری

در این حریم شبانه ستم گرفته
در این شب خوف و خاکستر که غم گرفته
رفیق روزان روشن رهایی من
ستاره‌ها را صدا بزن دلم گرفته

قامت یاران از تبرداران اگر شکسته
جنگل جاری رو به بیداری به گـل نشسته
بهار من
رو به بیداری جنگل جاری جوانه بسته

ستاره سوسو نمی‌زند اگرچه بر من
رفیق شبهای بی‌کسی ای سر به دامن
در این سکوت سترون سنگر به سنگر
چراغ خورشیدواره چشم تو روشن

قامت یاران از تبرداران اگر شکسته
جنگل جاری رو به بیداری به گـُل نشسته
بهار من
رو به بیداری جنگل جاری جوانه بسته

قامت یاران از تبرداران اگر شکسته
جنگل جاری رو به بیداری به گـُل نشسته
رو به بیداری جنگل جاری جوانه بسته
جنگل جاری رو به بیداری به گـُل نشسته