عاشقانه

اگه یه نامه باشم
پر از پیامای خوب
کاشکی جوابم تو باشی
اگه یه عابر باشم
اسیر طوفان شن
کاشکی سرابم تو باشی
پر از گناهم اگر رها
شده بی خبر
کاشکی گناهم تو باشی
اگر تمام تنم
دو چشم خسته باشه
کاشکی نگاهم تو باشی
تو در من تب خوندنی تب تند و فریاد
تو اصلا تمام منی ، یه سایه ی همسفر ، یه همزاد
تولد یک صدا یه فریاد
سکوت من شیشه ای صدای تو موندنی
در من ، طلوع صدایی
تو مثل گل ساده
ای نجیب و آزاده ای
اسمت ، صدای رهایی
صدای من رفتنی
صدای ما موندنی
مثل صدای همیشه
تو مثل گل ساده ای
نجیب و آزاده ای
حرفی ، برای همیشه

دریغ

به دادم برس ای اشک
دلم خیلی گرفته
 نگو از دوری کی
نپرس از چی گرفته
 منو دریغ یک خوب
به ویرونی کشونده
عزیزمه تا وقتی
 نفس تو سینه مونده
تو این تنهایی تلخ
من و یک عالمه یاد
 نشسته روبرویم
 کسی که رفته بر باد
کسی ک ه عاشقانه
 به عشقش پشت پا زد
برای بودن من
به خود رنگ فنا زد
چه دردیه خدایا نخواستن اما رفتن
برای اون که سایه س همیشه رو سر من
 کسی
که وقت رفتن
 دوباره عاشقم کرد
 منو آباد کرد و
 خودش ویرون شد از درد
 بدادم برس ای اشک
دلم خیلی گرفته
نگو از دوری کی
نپرس از چی گرفته
به آتش تن زد و رفت تا من اینجا نسوزم
 با رفتنش نرفته تو خونمه هنوزم
هنوز سالار خونه س پناه منه دستاش
 سرم رو شونه هاشه رو گونمه نفس هاش
به دادم برس ای اشک

تقدیر

 آدم خیلی حقیره
بازیچه ی تقدیره
 پل بین دو مرگه
 مرگی که ناگزیره
حتی خود تولد
 آغاز راه مرگه
حدیث عمر و آدم
 حدیث باد و برگه
آغاز یک سفر بود
وقتی نفس کشیدیم
با هر نفس هزار بار
به سوی مرگ دویدیم
تو این قمار کوتاه
نبرده هستی باختیم
تا خنده رو ببینیم
 از گریه آینه ساختیم
 آدم خیلی حقیره
 بازیچه ی تقدیره
پل بین دو مرگه
مرگی که ناگزیره
فرصت همین امروزه
 برای عاشق بودن
فردا می پرسیم از هم
غریبه ای یا دشمن
ای آشنای امروز
 عشق منو باور کن
فردا غریبه هستی
امروز و با من سر کن
تولد هر قصه
یک جاده ی کوتاهه
 اول و آهر مرگه
 بودن میون راهه
 اگر چه عاجزانه
 تسلیم سرنوشتیم
با هم بیا بمیریم
 شاید یک روز برگشتیم
آدم خیلی حقیره
 بازیچه ی تقدیره
 گل بین دو مرگه
مرگی که ناگزیره

سوغاتی

وقتی میای صدای پات
از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور
 که از همه دنیا میاد
 تا وقتی که در وا میشه
لحظه ی دیدن می رسه
 هر چی که جاده س رو زمین
به سینه ی من می رسه ، آه
ای که تویی همه کسم
بی تو می گیره نفسم
 اگه تو رو داشته باشم
 به هر چی می خوام می رسم
 به هر چی می خوام می رسم
وقتی تو نیستی قلبمو
 واسه کی تکرار بکنم
 گل های خواب آلوده رو
 واسه کی
بیدار بکنم
واسه کبوترای عشق
 دست کی دونه بپاشیم
مگه تن من می تونه
 بدون تو زنده باشه
 ای که تویی همه کسم
 بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
 به هر چی می خوام می رسم
 به هر چی می خوام می رسم
 عزیز ترین سوغاتیه
 غبار
پیراهن تو
عمر دوباه ی منه
دیدن و بوییدن تو
 نه من تو رو واسه خودم
 نه از سر هوس می خوام
 عمر دوباره ی منی
 تو رو واسه نفس می خوام
ای که تویی همه کسم
 بی تو می گیره نفسم
 اگه تو رو داشته باشم
 به هر چی می خوام می رسم
 به هر چی
می خوام می رسم
وقتی میای صدای پات
 از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور
که از همه دنیا میاد
 تا وقتی که در وا میشه
 لحظه ی دیدن می رسه
 هر چی که جاده س رو زمین
 به سینه ی من می رسه ، آه
ای که تویی همه کسم
 بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چی می خوام می رسم

شکایت

این روزا که شهر عشق خالی ترین شهر خداس
خنجر نامردمی حتی تو دست سایه هاس
وقتی که عاطفه رو می شه به آسونی خرید
معنی کلام عشق خالی تر از باد هواس
اما من که آخرین عاشق دنیام
ماهی مونده به خاک و اهل دریام
از همه دنیا برام یه چشمه مونده
چشمه ای به قیمت همه نفس هام
از همینه که همه عمرمو مدیون تو ام
تویی که عزیزتر از عمر دوباره ای برام
بی نیازی به تن قلندرم تنها لباسه
اما دستام به ضریح تو دخیل التماسه
خسته و زخمی دست آدمک های بدم
پشت پا به رسم بی بنیاد این دنیا زدم
من برای گم شدن از خود و غرق تو شدن
راه دور عشقمو پیمودم این جا اومدم
بی نیازی به تن قلندرم تنها لباسه
اما دستام به ضریح تو دخیل التماسه
خسته و زخمی دست آدمک های بدم
پشت پا به رسم بی بنیاد این دنیا زدم
من برای گم شدن از خود و غرق تو شدن
راه دور عشقمو پیمودم این جا اومدم
بی نیازی به تن قلندرم تنها لباسه
اما دستام به ضریح تو دخیل التماسه