عروسک

می شد از بودن تو عالمی ترانه ساخت
کهنه ها رو تازه کرد از تو یک بهانه ساخت
با تو می شد که صدام همه جارو پر کنه
تا قیامت اسم ما قصه ها رو پر کنه
اما خیلی دیر دونستم تو فقط عروسکی
کور و کر بازیچه باد مثل یه بادبادکی
دل سپردن به عروسک منو گم کرد تو خودم
تو رو خیلی دیر شناختم وقتی که تموم شدم
نه یه دست رفیق دستام نه شریک غم بودی
واسه حس کردن دردام خیلی خیلی کم بودی
توی شهر بی کسی هام تو رو از دور می دیدم
تا رسیدم به تو افسوس به تباهی رسیدم
شهر بی عابر و خالی شهر تنهایی من بود
لحظه شناختن تو لحظه تموم شدن بود
مگه می شه از عروسک شعر عاشقونه ساخت
عاشق چیزی که نیست شدروی دریا خونه ساخت

زنگ حساب

صدای رفتن من سرود اومدنت
چشمای من منتظره بریزه گل از دهنت
گلای پرپرمون رها شد توی کتاب
عطر تو پیچیده بازم تو دفتر مشق وحساب
رها بود عطر تنت تو راه مدرسمون
نگاهت زنگ حساب جواب مسئلمون
صدای جادوئی قصه هایی
تو این شبای تلخ بی صدایی
نسیم صبح سحر چکید از چشم ترت
هنوزم پشت دره نگاه بی خبرت
چه ساده بودی شب آشنایی
پر از حدیث روشن رهایی
صدای رفتن من سرود اومدنت
چشمای من منتظره بریزه گل از دهنت
گلای پرپرمون رها شد توی کتاب
عطر تو پیچیده بازم تو دفتر مشق وحساب
بیا ببخش همه گناهم
تو این سفر تو بشو زاد راهم
سرود صبح و بریز تو گوشم
که شعر شب باز سر زد از نگاهم
صدای رفتن من سرود اومدنت
چشمای من منتظره بریزه گل از دهنت
گلای پرپرمون رها شد توی کتاب
عطر تو پیچیده بازم تو دفتر مشق وحساب