یاران، یاران منشینید خموش
ایران در سایه دار است
منشینید
خموش
زیر ساتور تبهکاران است
منشینید خموش یاران
منشینید خموش
در کشور
ما سرب سوزان است پاسخ
در کشور ما سرب سوزان است پاسخ
گر بپرسی از
عدالت
هر ره دیگر بود مسدود جز راه رذالت
منشینید خموش یاران
ایران در
سایه دار است منشینید خموش
گردید وطن غرقه اندوه و مَهَـن
وای وطن، وای
وطن وای
سرخند از این غصه سفیدان چمن
وای وطن، وای وطن وای
خیزید رَوید از
پی تابوت و کفن
وای وطن، وای وطن وای
خیزید رَوید از پی تابوت و
کفن
وای وطن، وای وطن وای
ای غرقه در هزار غم بیدوا وطن
ای طعمه گرگ
اجل مبتلا وطن
قربانیان تو همه گلگون قبا وطن
عزیز وطن غریب وطن بینوا
وطن
بیکس وطن غریب وطن بینوا وطن
مادر ببین عروس وطن بیجهاز
شد
مادر ببین دست اجانب دراز شد
هر شقهاش نصیب پلنگ و گراز شد
عزیز
وطن غریب وطن بینوا وطن
بیکس وطن غریب وطن بینوا وطن
در هیچکس همت و
دین و ثبات نیست
جان کندن است زندگی ما حیات نیست
از هیچ سمت راه گریز و نجات
نیست
ای خاک تو جواهر و لعل و طلا وطن
تهرانیان، تهرانیان همه گرفتار
مصیبتند
گیلانیان، گیلانیان همه بر زوال و وحشتند
تبریزیان، تبریزیان گرفتار
محنتند
از بهر مرد و زن شده محنت سرا وطن
عزیز وطن غریب وطن بینوا
وطن
آن عقربی که بر وطن افتاد حاضر است
آن خائنین ستمگر و جلاد
حاضرند
آن مهر و دفتر و اسناد حاضراست
کردند بر تو ناخلفان ظلمها وطن
عزیز
وطن غریب وطن بینوا وطن
ای همه شعر و حکایت ای بزرگ ای بینهایت
ای همه دار و ندارم
اعتبارم ای ولایت
گریههام تو خندههام تو گفتنم تو خواستنم تو
وقت زادن
پیرهنم تو وقت مردن کفنم تو
پیش تو دریا حقیره حتی این دنیا حقیره
کی
میتونه از تو باشه اما دور از تو بمیره
من عاشق کی میتونم لایق خاک تو
باشم
من که میمیرم اگه که یه روزی از تو جدا شم
لایق عشق تو یک روز کمون رو
گذاشت تو جونش
اما باز پیش تو کم بود عشق آرش با کمونش
ای همه شعر و
حکایت ای بزرگ ای بینهایت
ای همه دار و ندارم اعتبارم ای ولایت
گریههام تو
خندههام تو گفتنم تو خواستنم تو
وقت زادن پیرهنم تو وقت مردن کفنم
تو
اگه تو بخواهی از من جرأت و نفس میگیرم
از صدام یه تیر میسازم یه
کمون به دست میگیرم
حتی با دست بریده از صدام یه تیر میسازم
اگه تو بخواهی
از من حتی جونم رو میبازم
وقتی که گل در نمیاد سواری اینور نمیاد
کوه و بیابون چی
چیه
وقتی که بارون نمیاد ابر زمستون نمیاد
اینهمه ناودون چی چیه
حالا
تو دست بیصدا دشنه ما شعر و غزل
قصه مرگ عاطفه خوابهای خوب بغل بغل
انگار با
هم غریبهایم خوبی ما دشمنیه
کاش من و تو میفهمیدیم اومدنی رفتنیه
تقصیر این
قصهها بود تقصیر این دشمنها بود
اونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما
بود
سپیده امروز با ما بود
کسی حرف من رو انگار نمیفهمه
مُرده، زنده،
خواب و بیدار نمیفهمه
کسی تنهاییم رو از من نمیدزده
درد ما رو در و دیوار
نمیفهمه
واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
قلب امروزی من خالیتر از
دیروزه
سقوط من در خودمه سقوط ما مثل منه
مرگ روزهای بچگی از روز به شب
رسیدنه
دشمنیها مصیبته سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته، مصیبته،
حقیقته
حقیقــته، حقیقـته
تقصیر این قصهها بود تقصیر این دشمنها
بود
اونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما بود
سپیده امروز با ما بود
کلاف سرنوشت من سردرگمه همیشه
طلسم کور این گره یه لحظه وا
نمیشه
طناب سرنوشت من تنها پل عبوره
اما به بیراهه میره با گرهی که
کوره
دیروز مسیر قصههام یه جاده بود به خورشید
امروز به بیراهه شده به
شوره زار تردید
از بود و از نبودم دل کندم و بریدم
تا نیمهجون و خسته به این
گره رسیدم
به من کمک کن ای عشق این گره رو وا کنم
به قیمت سقوطــم راهم رو
پیدا کنم
کلاف سرنوشت من سردرگمه همیشه
طلسم کور این گره یه لحظه وا
نمیشه
طناب سرنوشت من تنها پل عبوره
اما به بیراهه میره با گرهی که
کوره
نه پشت سر راهی دارم نه راهی پیش رومه
اینجا نه آغاز برام نه راه من
تمومه
ببین که جون ندارم همیشه در تلاشم
نذار تو این بیراهه هستیم رو من
ببازم
به من کمک کن ای عشق این گره رو وا کنم
به قیمت سقوطم راهم رو پیدا
کنم
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به زنجیره
میگه هرگز نگو دیره
که هر روز روز تقدیره
لالا لالا گل گندم چی اومد بر سر مردم
میون آتش افتادیم
شدیم از روی دنیا گم
لالا لالا بد آوردیم بنام زندگی مُردیم
خیانت شکل یاری
شد ز یاران پشت پا خوردیم
لالا لالا گل لاله حریم عشــــــق پاماله
سیاهی
رنگ هرسفره سر هفت سین هر ساله
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به
زنجیره
میگه هرگز نگو دیره که هر روز روز تقدیره
به نام عشق و آزادی غم
این خلق میخوردند
ولی با دست خود ما را به قربانگاه میبردند
کجایند آنهمه
دلسوز در این هنگامه ماتم
که رفتند و رها کردند من و ما را به حال هم
لالا
لالا گل مریم شکسته حرمت آدم
شدیم آوارهی عالم چرا تشنه به خون هم
لالا
لالا گل زیره بابات دستاش به زنجیره
میگه هرگز نگو دیره که هر روز روز
تقدیره
رهایی ریشه ما بود همه اندیشه ما بود
ولی در آن روی سکه تبر بر
ریشه ما بود
گل و گلدون و گلخونه شده امروز یه ویرونه
سر فوارهها خونه ببین
مردن چه آسونه
لالا لالا گل لاله حریم عشـــــق پاماله
سیاهی رنگ هرسفره سر
هفت سین هر ساله
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به زنجیره
میگه هرگز نگو
دیره که هر روز روز تقدیره
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به زنجیره
میگه
هرگز نگو دیره که هر روز روز تقدیره
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به
زنجیره
میگه هرگز نگو دیره که هر روز روز تقدیره