چه
خوش صید دلم کردی
بنازم چشم مستت را
که کس مرغان
وحشی را
از این خوش تر نمی گیرد
خدایا رحمی ای منعم
که درویش سر
کویت
دری دیگر نمی داند
رهی دیگر نمی گیرد
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سراید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر اید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رواست او از راه دیگر اید
چه خوش صید دلم کردی
بنازم چشم مستت را
که کس مرغان
وحشی را
از این خوشتر نمی گیرد
من ان نیم که دل از مهر دوست بردارم
وگر ز کینه دشمن به جان رسد کارم
نه روی رفتنم از خاک آستان دوست
نه احتمال نشستن نه پای رفتارم
نه او به چشم ارادت نظر به جانب
ما
نمی کند گه من از ضعف نا پدیدارم
به عشق روی تو احرام می کند سعدی
همه جهان بدر آیند او به انکارم
کجا توانمت انکار دوستی کردن
که اب دیده گواهی
دهد به اقرارم
وقتی که گل در نمیاد سواری اینور نمیاد
کوه و بیابون چی
چیه
وقتی که بارون نمیاد ابر زمستون نمیاد
اینهمه ناودون چی چیه
حالا
تو دست بیصدا دشنه ما شعر و غزل
قصه مرگ عاطفه خوابهای خوب بغل بغل
انگار با
هم غریبهایم خوبی ما دشمنیه
کاش من و تو میفهمیدیم اومدنی رفتنیه
تقصیر این
قصهها بود تقصیر این دشمنها بود
اونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما
بود
سپیده امروز با ما بود
کسی حرف من رو انگار نمیفهمه
مُرده، زنده،
خواب و بیدار نمیفهمه
کسی تنهاییم رو از من نمیدزده
درد ما رو در و دیوار
نمیفهمه
واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
قلب امروزی من خالیتر از
دیروزه
سقوط من در خودمه سقوط ما مثل منه
مرگ روزهای بچگی از روز به شب
رسیدنه
دشمنیها مصیبته سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته، مصیبته،
حقیقته
حقیقــته، حقیقـته
تقصیر این قصهها بود تقصیر این دشمنها
بود
اونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما بود
سپیده امروز با ما بود
کلاف سرنوشت من سردرگمه همیشه
طلسم کور این گره یه لحظه وا
نمیشه
طناب سرنوشت من تنها پل عبوره
اما به بیراهه میره با گرهی که
کوره
دیروز مسیر قصههام یه جاده بود به خورشید
امروز به بیراهه شده به
شوره زار تردید
از بود و از نبودم دل کندم و بریدم
تا نیمهجون و خسته به این
گره رسیدم
به من کمک کن ای عشق این گره رو وا کنم
به قیمت سقوطــم راهم رو
پیدا کنم
کلاف سرنوشت من سردرگمه همیشه
طلسم کور این گره یه لحظه وا
نمیشه
طناب سرنوشت من تنها پل عبوره
اما به بیراهه میره با گرهی که
کوره
نه پشت سر راهی دارم نه راهی پیش رومه
اینجا نه آغاز برام نه راه من
تمومه
ببین که جون ندارم همیشه در تلاشم
نذار تو این بیراهه هستیم رو من
ببازم
به من کمک کن ای عشق این گره رو وا کنم
به قیمت سقوطم راهم رو پیدا
کنم
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به زنجیره
میگه هرگز نگو دیره
که هر روز روز تقدیره
لالا لالا گل گندم چی اومد بر سر مردم
میون آتش افتادیم
شدیم از روی دنیا گم
لالا لالا بد آوردیم بنام زندگی مُردیم
خیانت شکل یاری
شد ز یاران پشت پا خوردیم
لالا لالا گل لاله حریم عشــــــق پاماله
سیاهی
رنگ هرسفره سر هفت سین هر ساله
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به
زنجیره
میگه هرگز نگو دیره که هر روز روز تقدیره
به نام عشق و آزادی غم
این خلق میخوردند
ولی با دست خود ما را به قربانگاه میبردند
کجایند آنهمه
دلسوز در این هنگامه ماتم
که رفتند و رها کردند من و ما را به حال هم
لالا
لالا گل مریم شکسته حرمت آدم
شدیم آوارهی عالم چرا تشنه به خون هم
لالا
لالا گل زیره بابات دستاش به زنجیره
میگه هرگز نگو دیره که هر روز روز
تقدیره
رهایی ریشه ما بود همه اندیشه ما بود
ولی در آن روی سکه تبر بر
ریشه ما بود
گل و گلدون و گلخونه شده امروز یه ویرونه
سر فوارهها خونه ببین
مردن چه آسونه
لالا لالا گل لاله حریم عشـــــق پاماله
سیاهی رنگ هرسفره سر
هفت سین هر ساله
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به زنجیره
میگه هرگز نگو
دیره که هر روز روز تقدیره
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به زنجیره
میگه
هرگز نگو دیره که هر روز روز تقدیره
لالا لالا گل زیره بابات دستاش به
زنجیره
میگه هرگز نگو دیره که هر روز روز تقدیره