خانه عناوین مطالب تماس با من

اشعار و نوشته های ناب

اشعار و نوشته های ناب

درباره من

www.facebook.com/asgharakbarpour1360 ادامه...

دسته‌ها

  • اشعار فریدون مشیری 15
  • اشعار ایرج جنتی عطایی 5
  • اشعار احمد شاملو 4
  • اشعار نادر نادرپور 3
  • اشعار سهراب سپهری 3
  • نوشته هایی از دکتر شریعتی 4
  • اشعار اردلان سرفراز 8
  • متن ترانه های ستار 23
  • متن ترانه های داریوش اقبالی 22

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • عروسک
  • زنگ حساب
  • جنگل
  • مهمان ناخوانده
  • نجات
  • شازده خانوم
  • شهبانو
  • گل حسرت
  • عاشقانه
  • دریغ
  • تقدیر
  • خوابم یا بیدارم
  • خاتون
  • آشپزخونه
  • تنهای منظره

بایگانی

  • مهر 1391 2
  • شهریور 1391 28
  • مرداد 1391 28
  • تیر 1391 18
  • خرداد 1391 8
  • اردیبهشت 1391 3
  • فروردین 1391 3

تقویم

مهر 1391
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30

جستجو


آمار : 375642 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • عروسک یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 16:19
    Normal 0 می شد از بودن تو عالمی ترانه ساخت کهنه ها رو تازه کرد از تو یک بهانه ساخت با تو می شد که صدام همه جارو پر کنه تا قیامت اسم ما قصه ها رو پر کنه اما خیلی دیر دونستم تو فقط عروسکی کور و کر بازیچه باد مثل یه بادبادکی دل سپردن به عروسک منو گم کرد تو خودم تو رو خیلی دیر شناختم وقتی که تموم شدم نه یه دست رفیق دستام...
  • زنگ حساب یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 16:18
    Normal 0 صدای رفتن من سرود اومدنت چشمای من منتظره بریزه گل از دهنت گلای پرپرمون رها شد توی کتاب عطر تو پیچیده بازم تو دفتر مشق وحساب رها بود عطر تنت تو راه مدرسمون نگاهت زنگ حساب جواب مسئلمون صدای جادوئی قصه هایی تو این شبای تلخ بی صدایی نسیم صبح سحر چکید از چشم ترت هنوزم پشت دره نگاه بی خبرت چه ساده بودی شب آشنایی پر...
  • جنگل جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 21:18
    روح جنگل سیاه با دست شاخه‌هاش داره روحم رو از من می گیـــره تا یه لحظه می‌مونم جغدها تو گوش هم میگن پلنگ زخمی می‌میـــــره راه رفتن دیگه نیست حجله پوسیدن من جنگل پیـره پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه روبرو، روبرو قتلگاه آدمه قلب ماه سر به زیر به دار شاخه‌ها اسیر غروبش رو من می‌بینم ترس رفتن تو تنم وحشت موندن تو دلم خواب...
  • مهمان ناخوانده جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 21:17
    در شبی غمگین‌تر از من قصه رفتن سرودی تا که چشمم را گشودم از کنارم رفته بودی تا که چشمم را گشودم از کنارم رفته بودی ای دریغا دل سپردن به عشق تو بیهوده بود وعده‌ها و خنده‌های تو به نیرنگ آلوده بود ای ز خاطر برده عشق آتشینم رفتی اما من فراموشت نکردم چلچراغ روشن بیگانه بودی سوختم و بیهوده خاموشت نکردم رفتی اما قلب من راضی...
  • نجات جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 21:16
    نجات من به دست توست از این محبس نجاتم ده لباس کهنه تن را بسوزان و حیاتم ده بیا و نقطه پایان به شعر عمر من بگذار تنم دیوار بین ماست تنم را از میان بردار مرا از وحشت و تردید رها کن تا رها باشم هوای صبح بیداری شهادت را صدا باشم همیشه در مصاف مرگ نقاب از چهره می‌افتد چه در میدان چه در بستر پس از بیماری ممتد بیا و جامه...
  • شازده خانوم جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 21:14
    Normal 0 دو تا دستام مرکبی تموم شعرام خط خطی پیش شما شازده خانوم منم فقیر پا پتی غرور رو بردار و ببر دلم میگه دلم میگه غلامی رو به جون بخر دلم میگه دلم میگه شازده خانوم قابل باشم باید بگم به شعر من خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی شازده خانوم چه خاکی و چه بی ریا به منزل خود آمدی خود آمدی خود آمدی عجب عجب چه رند و چه بلا شده...
  • شهبانو جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 21:12
    Normal 0 در کاخ پادشاهی,در پای تخت شاهی در شب میلاد نور,در قحطی سیاهی با مهر آریایی,مهربان بانو شدی مادر ملتی با,نام شهبانو شدی ای مادر گرامی,همسر مرد نامی رنجی که برده ای تو,نداره التیامی نه وقت بار عامی,نه فرصت سلامی از این همه مصیبت,نمیشه گفت کلامی مهر آفرین گلبانو,ای نازنین شهبانو خونه را خاک گرفته,از بیکسی تا...
  • گل حسرت جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 21:07
    Normal 0 مرا زیبا پرستی داده عشق و داده مستی رنج هستی برده از یادم ندارم ترسی از غم تا که هر دم می رسد عشقش به فریادم ندارم ترسی از غم تا که هر دم می رسد عشقش به فریادم چو او را می پرستم درکنار هر که هستم نقش سنگم سرد و خاموشم بغیر از یاد او هر یاد دیگر در جهان گشته فراموشم بغیر از یاد او هر یاد دیگر در جهان گشته...
  • عاشقانه سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:24
    اگه یه نامه باشم پر از پیامای خوب کاشکی جوابم تو باشی اگه یه عابر باشم اسیر طوفان شن کاشکی سرابم تو باشی پر از گناهم اگر رها شده بی خبر کاشکی گناهم تو باشی اگر تمام تنم دو چشم خسته باشه کاشکی نگاهم تو باشی تو در من تب خوندنی تب تند و فریاد تو اصلا تمام منی ، یه سایه ی همسفر ، یه همزاد تولد یک صدا یه فریاد سکوت من شیشه...
  • دریغ سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:23
    به دادم برس ای اشک دلم خیلی گرفته نگو از دوری کی نپرس از چی گرفته منو دریغ یک خوب به ویرونی کشونده عزیزمه تا وقتی نفس تو سینه مونده تو این تنهایی تلخ من و یک عالمه یاد نشسته روبرویم کسی که رفته بر باد کسی ک ه عاشقانه به عشقش پشت پا زد برای بودن من به خود رنگ فنا زد چه دردیه خدایا نخواستن اما رفتن برای اون که سایه س...
  • تقدیر سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:22
    آدم خیلی حقیره بازیچه ی تقدیره پل بین دو مرگه مرگی که ناگزیره حتی خود تولد آغاز راه مرگه حدیث عمر و آدم حدیث باد و برگه آغاز یک سفر بود وقتی نفس کشیدیم با هر نفس هزار بار به سوی مرگ دویدیم تو این قمار کوتاه نبرده هستی باختیم تا خنده رو ببینیم از گریه آینه ساختیم آدم خیلی حقیره بازیچه ی تقدیره پل بین دو مرگه مرگی که...
  • خوابم یا بیدارم سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:20
    خوابم یا بیدارم تو با منی با من نزدیک تر از پیرهن باور کنم یا نه ، هرم نفس هاتو ایثار تن سوز نجیب دستاتو خوابم یا بیدارم ؟ لمس تنت خواب نیست این روشنی از توست بگو از آفتاب نیست بگو که بیدارم بگو که رؤیا نیست بگو که بعد از این جدایی با ما نیست اگه این فقط یه خوابه تا ابد بذار بخوابم بذار آفتاب شم و تو خواب از تو چشم تو...
  • خاتون سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:19
    کدوم شاعر ، کدوم عاشق ، کدوم مرذ تو رو دید و به یاد من نیفتاد به یاد هق هق بی وقفه ی من توی آغوش معصومانه ی باد تو اسمت معنی ایثار آبه برای خاک داغ خستگی ها تو معنای پناه آخرینی واسه این زخمی دلبستگی ها نجیب و با شکوه و حیرت آور تو خاتون تمام قصه هایی تو بانوی ترانه هامی اما مثل شکستن من بی صدایی تو باور می کنی اندوه...
  • آشپزخونه سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:18
    وقتی صبح از خونه میری هوای زندگی از خونه می ره لحظه هات طولانی میشن چشمای ساعت ها رو خواب می گیره من می مونم و یه برزخ میون انتظار تلخ خونه تلخی این لحظه ها رو اگه ندونی عکست خوب می دونه چه عذابی داره بی تو تن سنگفرشا رو شستن واسه گم کردن لحظه دل به آشپزخونه بستن باغچه رو آب پاشی کردن خونه رو جارو کشیدن میون آینه ی...
  • تنهای منظره سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:16
    اج های زیادی بلند زاغ های زیادی سیاه آسمان به اندازه آبی سنگچین ها تماشا تجرد کوچه باغ فرارفته تا هیچ ناودان مزین به گنجشک آفتاب صریح خاک خشنود چشم تا کار می کرد هوش پاییز بود ای عجیب قشنگ با نگاهی پر از لفظ مرطوب مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ چشم هایی شبیه حیای مشبک پلک های مردد مثل انگشت های پریشان خواب مسافر زیر...
  • از آب ها به بعد سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:16
    روزی که دانش لب آب زندگی می کرد انسان در تنبلی لطیف یک مرتع با فلسفه های لاجوردی خوش بود در سمت پرنده فکر می کرد با نبض درخت او می زد مغلوب شرایط شقایق بود مفهوم درشت شط در قعر کلام او تلاطم داشت انسان در متن عناصر می خوابید نزدیک طلوع ترس بیدار می شد اما گاهی آواز غریب رشد در مفصل ترد لذت می پیچید زانوی عروج خاکی می...
  • صبوحی سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:13
    به پرواز شک کرده بودم به هنگامی که شانه هایم از توان سنگین بال خمیده بود، و در پاکبازی معصومانه گرگ ومیش شبکور گرسنه چشم حریص بال می زد. به پرواز شک کرده بودم من. سحرگاهان سحر شیری رنگی ِ نام بزرگ در تجلی بود. با مریمی که می شکفت گفتم«شوق دیدار خدایت هست؟» بی که به پاسخ آوائی بر آورد خسته گی باز زادن را به خوابی سنگین...
  • که زندان مرا باور میاد سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:12
    که زندان مرا باور مباد جز پوستی که بر استخوانم. باروئی آری، اما گرد بر گرد جهان نه فرا گرد تنهائی جانم. آه آرزو! آرزو! *** پیازینه پوستوار حصاری که با خلوت خویش چون به خالی بنشینیم هفت دربازه فراز آید بر نیاز و تعلق جان. فرو بسته باد و فرو بسته تر، و با هر در بازه هفت قفل ِ آهنجوش ِگران! آه آرزو!آرزو
  • با تو بودن سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:07
    Normal 0 رو لبات قصه عشقه تو چشات نور امیده توی دست مهربونت رو گونه های جَوونت پر از مهر پر از لطف پر از مژده و نویده رو لبات قصه عشقه تو چشات نور امیده توی دست مهربونت رو گونه های جوونت پر از مهر پر از لطف پر از مژده و نویده رو لبات قصه عشقه تو چشات نور امیده توی دست مهربونت رو گونه های جوونت پر از مهر پر از لطف پر...
  • کاشکی سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:06
    Normal 0 کاش با اندیشه ها بیگانه بودم کاشکی دیوانه دیوانه بودم کاشکی در رندی این مرد رندان چاره گر با چاره ای رندانه بودم کاشکی در رندی این مرد رندان چاره گر با چاره ای رندانه بودم کاشکی دیوانه بودم تا دلم غمگین نمیشد یا چنین بر دوش صبرم بار غم سنگین نمیشد من جهانی می پسندم خالی از هر ناروایی دوست دارم زندگی را با...
  • فاتح سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:05
    Normal 0 در دل کوه غروب بر سر قله دور قلعه ای از فولاد قد کشیده سوی نور کسی از این همه مرد دستی از این همه دست فاتح قلعه نشد نه به تدبیر و نه زور روح من آن کوه است دلم آن قلعه سخت که ندارد به درون ترس شکست هر دم از جوشش خشم یا غم و کینه و مهر میرود برج دلم دست به دست آه ای عشق و امید ، ای فاتح فتح کن قلعه فولاد دلم...
  • آشتی سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 23:02
    Normal 0 قهر مکن ای فرشته روی دلارا ناز مکن ای بنفشه موی فریبا بر دل من گر روا بود سخن سخت از تو پسندیده نیست ای گل رعنا شاخه خشکی به خارزار وجودیم تا چه کند شعله های خشم تو با ما طعنه و دشنام تلخ اینهمه شیرین چهره پر از خشم و قهر اینهمه زیبا ناز ترا میکشم به دیده منت سر به رهت مینهم به عجز و تمنا از تو به یک حرف...
  • ناقوس نیلوفر سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 22:58
    Normal 0 کودک زیبای زرین موی صبح شیر می نوشد ز پستان سحر تا نگین ماه را آرد به چنگ میکشد از سینه گهواره سر شعله رنگین کمان آفتاب در غبار ابرها افتاده است کودک بازی پرست زندگی دل بدین رویای رنگین داده است باغ را غوغای گنجشکان مست نرم نرمک برمی انگیزد زخواب نالد مست از باده باران شب می سپارد تن به دست آفتاب کودک همسایه...
  • زهر شیرین سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 22:57
    Normal 0 ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق که نامی خوشتر از اینت ندانم وگر هر لحظه رنگی تازه گیری به غیر از زهر شیرینت نخوانم تو زهری زهر گرم سینه سوزی تو شیرینی که شور هستی از تست شراب جام خورشیدی که جان را نشاط از تو غم از تو مستی از تست به آسانی مرا از من ربودی درون کوره غم آزمودی دلت آخر به سرگردانیم سوخت نگاهم را به...
  • باغ سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 22:56
    Normal 0 بهار میرسد اما ز گل نشانش نیست نسیم رقص گل آویز گل فشانش نیست دلم به گریه خونین ابر میسوزد که باغ خنده به گلبرگ ارغوانش نیست چنین بهشت کلاغان و بلبلان خاموش بهار نیست به باغی که باغبانش نیست چه دل گرفته هوایی چه پا فشرده شبی که یک ستاره لرزان در آسمانش نیست کبوتری که در این آسمان گشاید بال دگر امید رسیدن به...
  • اشک خدا سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 22:55
    Normal 0 صدف سینه من عمری گهر عشق تو پروردست کس نداند که درین خانه طفل با دایه چه ها کردست همه ویرانی و ویرانی همه خاموشی و خاموشی سایه افکنده به روزنها پیچک خشک فراموشی روزگاری است درین درگاه بوی مهر تو نه پیچیدست روزگاری است که آن فرزند حال این دایه نپرسیدست من و آن تلخی و شیرینی من و آن سایه و روشنها من و این دیده...
  • نیستی جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1391 21:45
    چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی است ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایی است مرا در اوج می‌خواهی تماشا کن، تماشا کن دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن در این دنیا که حتی ابر نمی‌گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده...
  • ای عشق جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1391 21:45
    عشق به شکل پرواز پرنده است عشق خواب یه آهوی رمنده است من زائری تشنه زیر باران عشق چشمه آبی اما کشنده است من می‌میرم از این آب مسموم اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هرلحظه زنده است من می‌میرم از این آب مسموم مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار دروغ این صدا را به گور قصه‌ها...
  • نامه به وطن جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1391 21:43
    یاران، یاران منشینید خموش ایران در سایه دار است منشینید خموش زیر ساتور تبهکاران است منشینید خموش یاران منشینید خموش در کشور ما سرب سوزان است پاسخ در کشور ما سرب سوزان است پاسخ گر بپرسی از عدالت هر ره دیگر بود مسدود جز راه رذالت منشینید خموش یاران ایران در سایه دار است منشینید خموش گردید وطن غرقه اندوه و مَهَـن وای...
  • ولایت جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1391 21:42
    ای همه شعر و حکایت ای بزرگ ای بینهایت ای همه دار و ندارم اعتبارم ای ولایت گریه‌هام تو خنده‌هام تو گفتنم تو خواستنم تو وقت زادن پیرهنم تو وقت مردن کفنم تو پیش تو دریا حقیره حتی این دنیا حقیره کی می‌تونه از تو باشه اما دور از تو بمیره من عاشق کی می‌تونم لایق خاک تو باشم من که می‌میرم اگه که یه روزی از تو جدا شم لایق عشق...
  • 90
  • صفحه 1
  • 2
  • 3